#قرار_معنوی#شهید_مدافع_حرم_عباس_آسمیه✅عباس در سال 1368 به دنیا آمد. مثل همه کودکان به تحصیل علم همت گماشت و بعد از اخذ مدرک دیپلم در رشته ی هوا و فضای دانشگاه آزاد قزوین درس خواند. خیلی به هیئت و حضور در مساجد و ذکر اهل بیت(ع) علاقه داشت. او همیشه با وضو و مراقب رفتارش با دیگران به خصوص نا محرمان بود. آسمیه در جوانی به استخدام سپاه پاسداران درآمد. مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شد. به علوم اسلامی علاقه مند بود. لذا به مطالعه کتاب های حوزه روی آورد. در دی ماه سال 1394 داوطلبانه برای حراست از حرم آل الله به سوریه رفت و در روز بیست و یکم دی ماه سال 1394 در سن 26 سالگی در حلب به درجه رفیع شهادت رسید. پیکر پاکش پس از تفحص در سوریه در ماه محرم امسال به وطن بازگشت.
✅🍃🍃🍃برادر شهید می گوید: برادرم تلاشش خودسازی بود. دو گوشی قدیمی داشت که از آن ها استفاده میکرد. یکبار برایش گوشی هوشمند خریدم و گفتم: عباس جان، الان گوشیهای جدید آمده، تلگرام و واتساپ و این چیزها هست. تا کی میخواهی از موبایل قدیمی استفاده کنی. گفت: نمیخواهم این چیزها من را از خودم دور کنند و از فعالیتهایم فاصله بگیرم. اما گوشی را گرفت و گفت از آن استفادهای میکنم که بعدها میفهمی. بعد از شهادتش موبایل عباس را چک کردم و دیدم به گفته استادش دکتر روحی که تأکید کرده بود؛ احادیث اهل بیت را حفظ و به آن عمل کنید، عباس در گوشیاش احادیث را ضبط و آنها را حفظ میکرده است. 👌🏻😍
برادرم متولد 1368 بود. جوان همین دوره و زمان بود اما سعی میکرد مشغلههای زمانه او را از خودش و اعتقاداتش غافل نکند. 👌🏻👌🏻👌🏻
🥺سالی چهار، پنج بار مشهد میرفت و یک یا دو بار هم به کربلا مشرف میشد. اگر یک سال به کربلا نمیرفت انگار چیزی گم کرده باشد، تمام سال پکر بود.🥺 به هر حال وقتی از پیادهروی اربعین 1394 برگشت، پدرمان پرسید: آن جا دعا کردی که خدا یک دختر خوب نصیبت کند. عباس هم با لبخند گفت: از هر دو ارباب شهادتم را طلب کردم. 🥺😭کمی بعد دعایش در کربلا مستجاب شد و فرماندهاش نامه عدم نیازش را امضا کرد و توانست مجوز اعزام بگیرد. از قبل آموزشهای لازم را گذرانده بود. از طرفی خودش هم ورزش میکرد. با ما باستانی کار میکرد. در تکواندو و دوی سرعت هم که قهرمانی داشت. والیبالیست خوبی هم بود. بعدها فهمیدم که در آموزشهایش دورههای دراگانت(قناسه جدید) و توپ23 را تخصصی گذرانده است.
🥀🌷وی در خصوص آخرین اعزام برادر شهیدش چنین میگوید: 15 دی ماه 1394 از خانه رفت و 16 دی به سوریه پرواز کرده بودند. تنها پنج روز بعد طبق پیش بینیهایش در روز 21 دی ماه به رسید. عباس قبل از اعزامش گفته بود که من بروم خیلی زود شهید میشوم. مادرم که این حرف را شنید به او گفت چرا شهید شوی. برو به جنگ و برگرد. اما عباس گفت در سوریه چیزی جز شهادت در انتظارش نیست. یادم است شب چهارم دی ماه با هم خلوت کردیم. خیلی از حرفهایش را با من در میان می گذاشت. غیر از برادری مثل دو تا دوست بودیم. آن شب به من گفت: تمام شد. گفتم چی تمام شد؟ گفت شهادت نزدیک است. آرام ضربهای به شانهاش زدم و گفتم: اول رضایت پدر و مادرت را بگیر بعد. گفت قانونی هم که حساب کنیم از 22 سالگی دیگر کسب اجازه والدین مطرح نیست. فهمیدم که تصمیمش جدی است. 🥀چند روز بعد رفت و نهایتا پنج روز بعد از اعزامش در خان طومان به همراه شهدایی مثل عباس آبیاری، میثم نظری، مهدی حیدری، مصطفی چگینی، مجید قربان خانی، محمد آژند و. . . به شهادت رسیدند. مقاومت آن ها باعث شده بود تا خیلی از نیروها اسیر یا کشته نشوند. برادرم جزو 15 نفری بود که روی یک تپه مقاومت میکردند و از میان آن ها 13 نفر شهید و دو نفر مجروح شدند.🌷
#قرار_معنوی#شهید_مدافع_حرم_عباس_آسمیه#لبیک_یا_زینب_کبری(س)#یا_علی(ع)
...